ورود واکسن روتاویروس به برنامه ایمن‌سازی کشور تولید سالانه ۷۰ میلیارد نخ سیگار در کشور | اعتیاد در ۶ تا ۸ درصد مصرف‌کنندگان سیگار‌های الکترونیک ماجرای افشای اطلاعات بیماران در یکی از بیمارستان‌های مشهد چه بود؟ آیین نامه توزیع اینترنتی دارو ابلاغ شد عامل ضرب و شتم شهروندان در یک اتوبوس دستگیر شد کشف جسد خون‌آلود مرد جوان در بزرگراه نشت ۱۰ تن قیر مذاب از تانکر حمل قیر در شهرک عسکریه (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳)+ عکس دفاع معاون وزیر کار از وضعیت دستمزد کارگران | امیدواریم در طرح همسان‌سازی حقوق، حداقل حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی به ۹۰ درصد حقوق کارکنان برسد متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان و مستمری بگیران | دولت برای پرداخت بدهی تامین اجتماعی برنامه‌ریزی کرده است پیام مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی به مناسبت روز کارگر: مقام کارگر به فرموده رهبر معظم انقلاب دارای قداست است یک کشته و ۲ مصدوم بر اثر تصادف در جاده ماریان به زاک+عکس پلیس محموله ۲۴۷ کیلوگرمی حشیش در مشهد را کشف کرد (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) عامل ضرب و شتم شهروندان در یک اتوبوس شهری تهران دستگیر شد (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) علت تاخیر پرواز مشهد - تهران هواپیمایی چابهار چه بود؟ (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) وقتی مقتول خواست قاتلش اعدام نشود! خراسان‌رضوی رکورددار حوادث ترافیکی طی هفته گذشته کشف موادغذایی احتکارشده در کاشمر به ارزش بیش‌از ۴.۵ میلیارد ریال پیگیری دادستانی مشهد در خصوص حادثه غرق‌شدگی در یکی از استخرهای این کلانشهر چطور سطح هورمون شادی خود را افزایش دهیم؟
سرخط خبرها

روایتی از آغاز پویش خبرنگاران مشهدی به بهانه شب یلدا | آفیش مهربانی

  • کد خبر: ۹۲۸۵۹
  • ۳۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۸
روایتی از آغاز پویش خبرنگاران مشهدی به بهانه شب یلدا | آفیش مهربانی
یلدایی را که به بهانه کمی بلندتر بودنش شده است فرصتی برای بودن در کنار عزیزان فرصتی دانستیم برای تقدیم مهربانی به تعدادی از ساکنان حاشیه شهر؛ آن‌هایی که با همه دشواری‌های اقتصادی، عزتمندانه روزگار را سپری می‌کنند.

فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ به زبان، ساده می‌آید دشواری‌های کار خبرنگاری. یک فقره اش همین است که باید با مردمان شهر دم خور باشی و از نزدیک ببینی سنگلاخ‌هایی را که چرخش چرخ زندگی هایشان را کند کرده است. هر بار به بهانه سوژه‌ای پای حرف‌های عده‌ای نشستیم و از رنجشان رنجیدیم. اخلاق حرفه‌ای می‌گفت در حضور فرد، خم به ابرو نیاوریم و همدردی مان را با قول پیگیری مشکلات و انعکاس صادقانه آن به مسئولان نشان دهیم.

بماند که در خلوت هایمان بار‌ها حرف‌های مردم را در ذهن مرور کردیم و به جای همه آن‌ها که بایسته و شایسته به وظایفشان عمل نکردند و وضعیت اقتصادی امروز را به بار آوردند، ناراحت شدیم. سپس واژه‌ها را کنار هم گذاشتیم و با چاشنی عکس و تصویر در روزنامه‌ای که خواننده اش هستید، منتشر کردیم. شاید باید ارتباط کاری ما به عنوان خبرنگار هم زمان با چاپ قصه غصه‌های مردمان این شهر به پایان می‌رسید، اما این طور نشد. انگار سوژه هایمان و گرفتاری هایشان عضوی از خانواده و بخشی از زندگی مان شده اند و تلاش‌های فردی برای بهبود احوالشان بخشی نانوشته از وظایفمان.

یلدایی را که به بهانه کمی بلندتر بودنش شده است فرصتی برای بودن در کنار عزیزان فرصتی دانستیم برای تقدیم مهربانی به تعدادی از ساکنان حاشیه شهر؛ آن‌هایی که با همه دشواری‌های اقتصادی، عزتمندانه روزگار را سپری می‌کنند. بسته‌های معیشتی که با همکاری موسسه شهرآرا و بنیاد نیکوکاری مردمی «عماد» تهیه و در آستانه شب یلدا توزیع شد چند پیام ساده داشت. شاید مهم ترینش این بود که شادی واقعی حسی یک نفره نیست و خوب بودن حال هر کدام از ما به خوب بودن حال دیگران ربط دارد. در همین راستااز دیگر خبرنگاران مشهدی دعوت می‌شود به این پویش که تا پایان هفته‌جاری برقرار است، بپیوندند.

آفیش مهربانی

غم‌هایی به بلندای یلدا

زنگ در را برای بار چندم می‌زنیم، هر دو طبقه را. کسی پاسخ نمی‌دهد. رابط تماس می‌گیرد که صاحب خانه هست و طول می‌کشد تا در باز شود. کم کم صدای «یا امام رضای (ع) غریب» را با چاشنی ناله‌ای ضعیف می‌شنویم. لحظات می‌گذرد و صدا نزدیک‌تر می‌شود. حاج خانم که در را باز می‌کند از فشردن زنگ خانه اش شرمنده می‌شویم. با پایی که در این چند ماه پس از جراحی هنوز هم آزارش می‌دهد ۲۲ پله را پایین آمده است تا با دست هایش جای آیفون خراب شده را پر کند.

اثرات تنهایی و خانه نشینی است یا مرور تلخی‌های پس از تصادفش، شاید هم مرارت‌های سرپرستی هفت فرزند. هر چه که هست دلش را نازک کرده است، طوری که هنوز حال و احوالش را درست نپرسیده ایم چشم هایش نم برمی دارد و گوشه‌های چارقدش را برای پنهان کردنشان به کار می‌گیرد.

واسطه آشنایی مجموعه شهرآرا با حاج خانم تهیه یک گزارش بود که چندی پیش منتشر شد و این ارتباط همچنان ادامه دارد. تا پله‌ها را به سختی بالا برود و روی بسترش دراز بکشد، می‌گوید یلدا برایش معنی خود را از دست داده و خیالات قسط و قرض‌ها جای همه چیز را پر کرده است. او از قدیم تر‌هایی می‌گوید که شوهر ساده دل و چوپانش زنده بود. وقتی مُرد سوای اخلاق خوبش، مسئولیت و نداری را برای زن و بچه هایش به ارث گذاشت. حاج خانوم می‌گوید هیچ وقت اهل دست دراز کردن پیش این و آن نبوده است و همین اخلاق، تحمل این روز‌ها را برایش سخت کرده است. می‌گوید تا توانسته کار‌های خدماتی کرده است تا شکم بچه هایش را سیر کند.

زندگی می‌گذشت تا چند ماه پیش که با یک موتورسوار تصادف کرد و فهمید همیشه سخت‌تر از سخت هم وجود دارد. طول می‌کشد تا برایش آسمان و ریسمان ببافیم و بسته معیشتی را تقدیمش کنیم بلکه غم هایش در آستانه یلدا قدری کم رنگ شود. چند دقیقه را یک ریز حرف می‌زند، درد  دل می‌کند و اشک می‌ریزد. کمی که سبک می‌شود با چاشنی عذرخواهی سکوت می‌کند. دست آخر هم دعا می‌کند بابت عیادت و احوال پرسی کوتاهمان. اجر قدم کوچکی را که برای شادی اش برداشته ایم هم می‌سپارد به صاحب این شب‌ها که شهر به احترام عزایش سیاه پوش شده است.

آفیش مهربانی

حسرت فرصت گفتگو

حرف زدن هایش به مِن مِن کردن‌های کودکانه می‌ماند. تکتم بعد از سکته، قدرت تکلمش را به تمامی از دست داد و چاه تنهایی هایش عمیق‌تر شد. حداقل خوشی او پس از طلاق، احوال پرسی تلفنی و شنیدن صدای فرزند نوجوانش بود که در شهرستان زندگی می‌کند. بعد از سکته این خوشی را هم از دست داد و سکوت جای همه چیز را گرفت.

«دو سال از سکته اش گذشته بود و فقر مانع پیگیری گفتاردرمانی شده بود. متأسفانه این مدت طولانی باعث شده بود، اندام‌های گفتاری تحلیل برود و بازگرداندن تکلم دشوارتر شود. این وضعیت باعث شده بود خیلی گوشه گیر شود و به سختی ارتباط برقرار کند. وام دادیم برای گفتاردرمانی اش. با این شرط که ماهی ۱۰۰ هزار تومان را برگرداند. نه برای اینکه بنیاد نیازمند این مبالغ باشد. می‌خواهیم مددجویان حس کنند روی پای خودشان ایستاده اند و این خودشان هستند که دارند زندگی شان را اداره می‌کنند.» این‌ها را سعید کاظمی، دبیر اجرایی بنیاد نیکوکاری مردمی عماد، می‌گوید که در تهیه و توزیع بسته‌های معیشتی یلدا همراه شهرآرا شده است.

به ما می‌فهماند که پس از سکته اش ارتباط با پسرش تنها به صورت نوشتاری بوده است و در این چند ماه که گفتاردرمانی را شروع کرده دوباره صدا به ارتباطشان برگشته است. با امید می‌گوید بعد از یکی دو سال ترک تحصیل، پسرش به دنیای درس و مدرسه برگشته است.

تکتم با وجود تنهایی‌های بزرگش آداب مهمان داری را خوب می‌داند؛ اصرار دارد به پذیرایی ساده‌ای از جنس چای و یک حبه قند. خواسته اش را نمی‌پذیریم. شنیدن حرف‌های تقریبا نامفهومش و تماشای تلاش او برای برقراری ارتباط شیرین‌تر است. سؤال هایمان را ادامه می‌دهیم تا جواب دهد و از اینکه می‌تواند منظورش را بفهماند خوش حال شود. می‌دانستیم که همشهری مان ساکن در انتهای یکی از واپسین کوچه‌های شهر کسی را برای صحبت کردن ندارد، نه همسایه‌ای و نه خانواده درستی و چند دقیقه صحبت کردن با چاشنی تقدیم یک بسته معیشتی، کاری است که برای خوب کردن حالش از ما ساخته است.

گذر زمان و خورشیدی که برای غروب کردن عجله دارد نمی‌گذارد دوستان بنیاد نیکوکاری عماد را برای توزیع تک تک بسته‌های معیشتی که با همکاری شهرآرا تهیه شده است همراهی کنیم. وقت تنگ است و باید نگارش آنچه دیده و شنیده ایم را هر چه زودتر شروع کنیم. خلاصه اش اینکه مهربانی ساده است؛ ساده‌تر از چیزی که تصورش را می‌کنیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->